آخرین به‌روزرسانی:

جادوگری کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

طلسم کردن

فونتیک فارسی

jaadoogari kardan
فعل لازم

to charm, to practice sorcery, to practice necromancy, to bewitch, to wizard, to cast spells (on)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

او می‌داند چگونه با شوخ‌طبعی خود جمعیت را جادوگری کند.

He knows how to charm the crowd with his wit.

طراحی پیچیده‌ی اثر هنری به نظر می‌رسید که بینندگان را جادوگری می‌کند.

The intricate design of the artwork seemed to bewitch the onlookers.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جادوگری کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جادوگری کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جادوگری کردن

لغات نزدیک جادوگری کردن

پیشنهاد بهبود معانی